کریمی|مشاور بیمه



مردی تخم عقابی پیدا كرد و آن را در لانه مرغی گذاشت. عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آنها بزرگ شد. در تمام زندگیش، او همان كارهایی را انجام داد كه مرغ ها می كردند؛ برای پیدا كردن كرم ها و ات، زمین را می كند و گاهی با دست و پا زدن بسیار كمی در هوا پرواز می كرد. سالها گذشت و عقاب خیلی پیر شد. روزی پرنده با عظمتی را بالای سرش بر فراز آسمان ابری دید. او با شكوه تمام، با یك حركت جزئی بال های طلاییش بر خلاف جریان شدید باد پرواز می كرد.
دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می‌رفت و بر می‌گشت. با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود، دختر بچه طبق معمولِ همیشه، پیاده بسوی مدرسه راه افتاد. بعد از ظهر که شد، ‌هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت. مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا اینکه رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد، تصمیم گرفت که با اتومبیل بدنبال دخترش برود. با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید، با

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Elena حاشیه نشینان هدف در فوتبال ایران رویش پژوهشکده مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام منتظران حق تنورگازی فر شیرینی پزی - نمایندگی فروش تنورگازی-تنورخانگی شهرکرد وبلاگ آموزشی کنکور خرید اینترنتی ست بافت دونفره مانتو لباس پیراهن زنانه دخترانه فشن ارزان قیمت 2021 Lisa مقالات تخصصی برنامه نویسی اندروید